در تاریکی، دختری روشن چون آینه و پسری سایهگون چون راز روبهروی هم میایستند.
میانشان گفتوگویی میجوشد: حقیقت یا خیال؟ عشق یا دروغ؟ بودن یا نبودن؟
هر کلمه، پردهای را کنار میزند و همزمان پردهای تازه میکشد.
دختر حقیقت را میجوید، پسر آن را پنهان میکند.
فضا پر از نورهای شکسته، سایههای در هم تنیده و نگاههایی است که بیش از هر کلمه سخن میگویند.
پایان، بیپاسخ میماند: آیا آنچه دیدیم واقعیتی بیرونی بود یا رؤیایی که در ذهنشان زاده شد؟
