جایی که طعم، تکرار، و خون در هم میآمیزند…
در یک رستوران خاص، که همه چیزش نظم دارد و بوی ادویه و قارچ همیشه در فضا پیچیده، هر سهشنبه اسپاگتی با سس قارچ سرو میشود.
مشتریها همیشه هماناند. غذا همیشه همان است. و دستورالعمل؟ نه روی کاغذ، بلکه در حافظهی سرآشپزی حک شده که میگوید:
«هیچ تغییری در کار نیست… تکرار، راز موفقیته.»
اما آنچه در قابلمهها میجوشد، تنها غذا نیست…
زیر لایههای نازک سس، چیزی تیرهتر، گرمتر و انسانیتر پنهان شده؛ چیزی که فقط با نگاه کردن به چشمان ایزک، مرد تنومند مسئول مواد اولیه، میتوان حدسش زد…
🔪 و وقتی “اندرو”، تازهواردی که برای عشق آمده، بر خلاف عادتها سفارش میدهد، چرخهی همیشگی متوقف میشود…
راز رستوران چیست؟
چرا خانوادههایی که به اینجا میآیند، یکسال بعد ناپدید میشوند؟
و اگر انتخاب، تنها بین یک لیوان آب و یک لیوان موهیتو باشد، کدامیک بهای عشق خواهد بود؟
🎭 مطبخ نمایشنامهایست از تکرار، جنون، عشق و انتخاب…
جایی که صدای چاقو از موسیقی متن زندگیست، و لبخند سرآشپز، شاید آخرین چیزی باشد که
